کنار هم نشسته بودیم زل زده بودیم به آسمون پرسید از چی میترسی؟ نگاش کردم و گفتم از تنهایی بغلم کرد...محکم و محکم تر پرسید الان چی؟ گفتم هنوزم از تنهایی اما حالا بیشتر، خیلی بیشتر...
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشقانه های یک عاشق... و آدرس mehrdad77.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.